قرار ما به فردا ماند، رفتیمنشد از ما و دنیا ماند، رفتیمهمیشه دست خالی با دلی پرچه دلها پشت سر جا ماند، رفتیم!علی بیانی۱۷؍۷؍۱۴۰۱ |+| نوشته شده در دوشنبه هجدهم مهر ۱۴۰۱ساعت ۸:۴۰ ق.ظ  توسط علی بیانی | بخوانید, ...ادامه مطلب
چنان زهریکه بر لب ماندنی نیستو خوشبختانه عقرب ماندنی نیستبزن ای نیش، نیش آخرت را ....زمین می چرخد و شب ماندنی نیستعلی بیانی۲؍۶؍۱۴۰۱ |+| نوشته شده در چهارشنبه دوم شهریور ۱۴۰۱ساعت ۶:۴۲ ب.ظ  توسط علی بیانی | بخوانید, ...ادامه مطلب
تا تو را دیدم دو چشمم در تماشا گیر ماندبر زبانم نیمهی "گم گشته" پیدا گیر ماندیخ زدم در آفتاب داغ تابستان سالنبض من افتاد خون در سرخرگها گیر ماندگیج و منگم رو برویت وای این مجنون منم؟تا لبت جنبید خواندم نام لیلا گیر ماندمن همان رودم که با سر میدویدم صخره راگم شدم در زیر ابروی تو دریا گیر ماندوهم زیباییکه با آیینه قسمت می کنمیک نفر تنهاتر از من پشت معنا گیر ماند!علی بیانی۸؍۶؍۱۴۰۱ |+| نوشته شده در سه شنبه هشتم شهریور ۱۴۰۱ساعت ۵:۴ ب.ظ  توسط علی بیانی | بخوانید, ...ادامه مطلب