دو بیتی , رباعی و غزل

متن مرتبط با «دانلود آهنگ با تو با تو» در سایت دو بیتی , رباعی و غزل نوشته شده است

دلی پر از امید آورده باشد

  • دلی پر از امید آورده باشدبهاران را نوید آورده باشدیکی در می زند، ای کاش مریم...کمی حلوای عید آورده باشد!علی بیانی۲۲؍۱؍۱٤۰۳  |+| نوشته شده در  چهارشنبه بیست و دوم فروردین ۱۴۰۳ساعت ۱۰:۴۷ ق.ظ&nbsp توسط علی بیانی  |  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • بهاران دشت پر گل می‌شود باز

  • بهاران دشت پر گل می‌شود بازنسیم و رقص سنبل می‌شود بازتو اما نیستی میدانم آخر...دلت دلتنگ کابل می‌شود باز!علی بیانی۱۰؍۱۰؍۱۴۰۱  |+| نوشته شده در  شنبه دهم دی ۱۴۰۱ساعت ۵:۳۳ ب.ظ&nbsp توسط علی بیانی  |  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • پر از اندوهم و شادم کند باز

  • پر از اندوهم و شادم کند بازکشد در بند و آزادم کند بازبه طرز دلبری چشمان نازتخرابم کرده آبادم کند باز!علی بیانی۸؍۱۰؍۱۴۰۱  |+| نوشته شده در  جمعه نهم دی ۱۴۰۱ساعت ۵:۲۶ ب.ظ&nbsp توسط علی بیانی  |  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • کلاف گیج و سردرگم من و تو

  • کلاف گیج و سردرگم من و توقضاوت‌های این مردم، من و تو!به روی تابه‌ی داغ از محبت...پر از بی‌تابی گندم من و تو!علی بیانی۲؍۹؍۱۴۰۱  |+| نوشته شده در  چهارشنبه دوم آذر ۱۴۰۱ساعت ۳:۱۰ ب.ظ&nbsp توسط علی بیانی  |  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • چراهای محالم را ببافم...

  • چراهای محالم را ببافم...جنون حس و حالم را ببافمدلم می‌خواهد امشب تا دم صبحبه موهایت خیالم را ببافم!علی بیانی۳؍۹؍۱۴۰۱  |+| نوشته شده در  پنجشنبه سوم آذر ۱۴۰۱ساعت ۶:۲ ب.ظ&nbsp توسط علی بیانی  |  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • تو کاجی از غرورت ترس دارند

  • دل بی طاقت مادر غمین استتنی افتاده بی سر نازنین استکتابی در بغل گیسو پر از خونبمیرم آخ این ام البنین استعلی بیانی۹؍۷؍۱۴۰۱تو کاجی از غرورت ترس دارندچه پنهان از حضورت ترس دارندهزاره خار چشم کیستی توکه اینقدر از شعورت ترس دارند؟!علی بیانی۱۰؍۷؍۱۴۰۱در رثای شهدا و جوانان جوانمرگ کاج که به ناحق فقط به جرم هزاره بودن پرپر شان کردند، نفرین بر عاملین و قاتلین این جنایت!  |+| نوشته شده در  دوشنبه هجدهم مهر ۱۴۰۱ساعت ۸:۳۶ ق.ظ&nbsp توسط علی بیانی  |  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • تا تو را دیدم دو چشمم در تماشا گیر ماند

  • تا تو را دیدم دو چشمم در تماشا گیر ماندبر زبانم نیمه‌ی "گم گشته" پیدا گیر ماندیخ زدم در آفتاب داغ تابستان سالنبض من افتاد خون در سرخ‌رگ‌ها گیر ماندگیج و منگم رو برویت وای این مجنون منم؟تا لبت جنبید خواندم نام لیلا گیر ماندمن همان رودم که با سر می‌دویدم صخره راگم شدم در زیر ابروی تو دریا گیر ماندوهم زیبایی‌که با آیینه قسمت می کنمیک نفر تنهاتر از من پشت معنا گیر ماند!علی بیانی۸؍۶؍۱۴۰۱  |+| نوشته شده در  سه شنبه هشتم شهریور ۱۴۰۱ساعت ۵:۴ ب.ظ&nbsp توسط علی بیانی  |  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • از این دریای توفانی صدف برد

  • از این دریای توفانی صدف بردچپاول کرد و خورد از هر طرف بردغرور و آبروی کابلم را...فقط یک بی‌شرف، یک بی‌شرف برد!علی بیانی۲۴؍۵؍۱۴۰۱  |+| نوشته شده در  دوشنبه بیست و چهارم مرداد ۱۴۰۱ساعت ۱۱:۱۷ ق.ظ&nbsp توسط علی بیانی  |  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • مسیر صخره و سنگ است با من

  • مسیر صخره و سنگ است با مندلی‌که بی جهت تنگ است با منخیالی نیست، کابل شاد باشدغمی‌که ناشی از جنگ است با منعلی بیانی۷؍۴؍۱۴۰۱  |+| نوشته شده در  سه شنبه هفتم تیر ۱۴۰۱ساعت ۱۰:۱۹ ق.ظ&nbsp توسط علی بیانی  |  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • سرا پا دل سرا پا گوش با تو

  • سرا پا دل سرا پا گوش با توچراغ کلبه‌ هم خاموش با توبه صرف عشق و مستی تا دم صبحتب لب گرمی آغوش با تو!علی بیانی۱۱؍۳؍۱۴۰۱  |+| نوشته شده در  یکشنبه پانزدهم خرداد ۱۴۰۱ساعت ۱۰:۳۳ ق.ظ&nbsp توسط علی بیانی  |  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • تو دریایی ولی دریا که بد نیست

  • تو دریایی ولی دریا که بد نیستهمیشه در خِرام جزر و مد نیستمن آن دریانورد ناشی ام که....رسیدن تا به ساحل را بلد نیستعلی بیانی۱۱؍۱۲؍۱٤۰۰  |+| نوشته شده در  چهارشنبه یازدهم اسفند ۱۴۰۰ساعت ۹:۴۷ ق.ظ&nbsp توسط علی بیانی  |  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • من همان شهر پس از جنگم که آبادی نداشت

  • من همان شهر پس از جنگم که آبادی نداشتپرچم سرخ و سیاه و سبز آزادی نداشتهر قدم در پیش پایم سنگ ماند این روزگاربدبیاری تا به این حد را کسی یادی نداشتهیچ‌کس اندازه‌ی من دل نداد و دل نبردعشق هم چیزی برایم غیر بربادی نداشتبیستون را کنده ام از بیخ و بنیادش ولیکاش شیرینم به جز من هیچ فرهادی نداشتدختر ارباب , ...ادامه مطلب

  • نشد فرصت که همگام تو باشم

  • نشد فرصت که همگام تو باشمرفیق صبح تا شام تو باشمتو را تقدیر شد شهمامه باشیمن آن سلسال ناکام تو باشمعلی بیانی۱۴۰۰٫۲٫۲۴پ، ن: سلسال را آگاهانه با س نوشتم  |+| نوشته شده در  جمعه بیست و چهارم اردیبهشت ۱۴۰۰ساعت ۱۱:۳۹ ق.ظ&nbsp توسط علی بیانی  |  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • به خامی تاج و تخت آباد سیبی

  • به خامی تاج و تخت آباد سیبیکه تا شد پخته، شیرین‌زاد سیبیبه گوش برگ باد آواز می‌خواند...که از چشم درخت افتاد سیبی!علے بیانے۱٨؍٨؍۱۳۹٨ , ...ادامه مطلب

  • شبی در غلغله دل‌باخت سلسال

  • شبی در "غُلغُله" دل‌باخت سلسالدر آتش سوخت اما ساخت سلسالبه چشمان تر شهمامه هر صبحفقط آیینه می انداخت سلسال!علی بیانے۳۰؍۵؍۱۳۹٨پ، ن: شهر غلغله یکی از هشت اثر تاریخی بامیان است., ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها