صبح چشمان تو در آینه پرواز کند

ساخت وبلاگ
صبح چشمان تو در آینه پرواز کند

عشق هم پنجره ا‌ی رو به دلم باز کند

ناز لبخند تو در آینه تکثیر شود

شانه از جنگل موی تو سرازیر شود

غرق در آینه باشی به تو چشمک بزنم

میوه‌ی تازه رس باغ تو را تک بزنم

چه بگویم به تو تا رابطه آغاز شود؟

مثلا دکمه‌ی پیراهن تو باز شود!

چه بگویم به تو تا قافیه ها بد نشود؟

حرف احساس من از جانب تو رد نشود!

چه بگویم به تو تا فاصله ها کم بشود؟

بغلم کن که همین قافیه محکم بشود

فرض کن آینه افتاده و من آخ کنم

در همین قافیه لب‌های تو را ماخ کنم

آخ! شرمنده که در آینه ات گم شده ام

من دچار تو و یک سوء تفاهم شده ام

از خدا خواسته ام هیچ کجا دق‌ نشوی

با کسی غیر من خسته موافق نشوی

حافظ ناز نگاه تو خداوند گلم!

آخرین قافیه همراه تو لبخند گلم!

علی بیانی

۴؍۱۱؍۱۳۹۷

پ.ن. بیت دوم از یک غزل دیگرم بود که سه سال پیش نوشته بودم، آن غزل را از دفتر اشعارم حذف کرده ام و فقط همین بیت را در این مثنوی جا دادم.

دو بیتی , رباعی و غزل...
ما را در سایت دو بیتی , رباعی و غزل دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : alibayanibandara بازدید : 96 تاريخ : دوشنبه 5 فروردين 1398 ساعت: 4:17