وسط پخش خبر چند نفر زنگ زدند
لاف از غیرت و مردانگی و ننگ زدند
سفرهی ما که پر از خون جگر شد به درک
کافر و مرتد مان خواند و به ما اَنگ زدند
شعر خواندم که در این معرکهها گم نشوی
صد رقم وصله ی ناجور به فرهنگ زدند
وا نشد غنچه ی لبخند تو از بس که خبر...
حرف از خانهبراندازی یک جنگ زدند
پرسش تلخ تو را نیست جوابی که چرا...
این جماعت به چه جرم آینه را سنگ زدند؟!
علی بیانی
۱۲؍۶؍۱۴۰۱
برچسب : نویسنده : alibayanibandara بازدید : 92